مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

پارت : 8


ا.ت :
شروع کردم به خوردن ، اونقدر داشتم با اشتیاق می خوردم که تهیونگ و خدمتکارا بهم خیره شدن . معذب شدم چاپستینگ رو میز گذاشتم
ا.ت : چیه؟ چرا اینجوری نگام می کنید؟
تهیونگ : بعد خوردن صبحانه آماده شو باید بریم بیرون
یک ساعت گذشت که از اتاقش زدم بیرون و رفتم تو اتاقم در کمدو باز کردم پشمام از دیدن این همه لباس ریخت
ا.ت : وااای پشمام
بیشترشون لباس های بدن نما بودن . نیم ساعتی از اینکه کدوم لباسو انتخاب کنم گذشت.
بعد انتخاب و پوشیدن لباس از طبقه بالا اومدم پایین و تهیونگ محو زیباییم شد
تهیونگ :
تو طبقه پایین منتظرش بودم به ساعتم نگاهی انداختم الان یک ساعت و نیم بود که منو منتظر کاشت.
تهیونگ : اه ، چرا لف میده
بادیگارد سونگ : جناب ، زن ها همیشه لف میدن ؛ این یکی از عادت هاشونه ، بنظرم ایشون داره شما رو امتحان میکنه
تهیونگ : واقعا؟ الان داره منو امتحان می کنه؟
بادیگارد سونگ : شما رو نه صبر و حوصله تون
تهیونگ : از اینکه منتظر بمونم متنفرم
رو مو اون ور کردم دیدم ا.ت با مو های باز و لباس قرمز از پله ها اومد پایین. محو زیباییش شدم خیلی قشنگ بود سیع کردم خودمو کنترل کنم
تهیونگ : چرا انقدر لف دادی؟
دیدگاه ها (۰)

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

~~~فیک دوست پسر بد اخلاق من~~~

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط